درویش صفت عاشق ویرانه عشقم

من به زنم توضیح نمیدم دیگه اینجا توضیح بدم

درویش صفت عاشق ویرانه عشقم

من به زنم توضیح نمیدم دیگه اینجا توضیح بدم

مشکلات

 خب بلاخره باید از یه جایی شروع کرد ما هم از اینجا شروع کردیم

شبی از شبها مردی خواب عجیبی دید.او دید که در عالم رویا پا به پای خداوند روی ماسه های ساحل قدم می زندو در همان حال در آسمان بالای سرش خاطرات دوران زندگیش به صورت فیلمی در حال نمایش است. 

او که محو تماشای زندگیش بود ناگهان متوجه شد که گاهی فقط جای پای یک نفر روی شن ها دیده میشود و آن وقت هاییست که او دوران پردرد و رنج زندگیش را طی می کرده است. 

بنابراین با ناراحتی به خدا که در کنارش راه می رفت رو کردو گفت : 

پروردگارا تو فرموده بودی که اگر کسی به تو روی آرود و تو را دست داشته باشد در تمام مسیر زندگیش کنارش خواهی بود و از او محافظت خواهی کرد . پس چرا در مشکل ترین لحظات زندگی ام فقط جای پای یک نفر است چرا مرا لحظاتی که سخت به تو نیاز داشتم تنها گذاشتی؟ 

خداوند لبخندی زد و گفت :بنده عزیزم من دوستت دارم و هرگز تو را تنها نگذاشته امازمانی که در رنج و سختی بودی من تو رو روی دستانم بلند کرده بودم تا به سلامت از موانع و مشکلات عبور کنی 

بای